رسولرسول، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

◕‿◕به وبلاگ رسول جونم خوش اومدید◕‿◕

عکسایی که گفته بودم

  سلام ما اومدیم با عکسای رسول هم عکسای پارک هم دیروز رسول اومد خونمون من تازه از دانشگاه اومده بودم ساعت 6 از صبح دانشگاه بودم رسولو که دیدم تمام خستگیم از تنم در اومد رسول انقدر بوست کردم که نگو یکم باهات بازی کردم بعد چون خونه ی داداشم مراسم(روزه ی امام حسین) بود مامانت اومد واست نون سوخاری آورد با چایی گفت که بهت بد م و خودش رفت با مامانم خونه ی یکی از دوستا سمنو به هم بزنن منو مینا هم بهت میدادیمو ازت عکس گرفتیم تو هم انگار داری کباب یا پیتزا یا لواشک میخوردی که اونجوری ملچ ملوچ میکردی بعد که داشتم ازت ...
20 ارديبهشت 1391

کیوی و طالبی خوردن و کارای رسولی

  سلام سلام من اومدم با یه عالمه عکسای نـــــــــــــــــاز خوب خبرا رو یکی یکی میدم 91.1.29 رسول با مامانت اومدی خونمونو من یه عالمه بغلت کردم  بعد گذاشتمت پیش کامپیوتر و جلو سایت خودت ازت عکس گرفتم عروسکم گذاشتم پیشش ازش عکس گرفتم آها بهش سیب زمینی هم دادم و ازش عکس گرفتم دیگه ... دیگه... آها عکس حموم کردنشو هم از مامانش گرفتم با چندتا عکس دیگه جمعه 91.2.2 خونه ی عمو مهدی.عمو صادق و  رسول اینا خونمون بودن واسه ناهار جدیدا رسول خیلی باحال میشینه دستشو میگیره به زمین و میشینه بهش کیوی و طالبی دادیم  که...
2 ارديبهشت 1391

کالسکه

  سلام به همه خوبین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ امیدوارم که خوب باشید ... من دیگه نمیتونم هر روز آپ کنم اخه کلاسام زیاده و نمیرسم ولی وقتی میام همه چیزو مینویسمو همه ی عکسای رسولو میزارم خوب جمعه 91.1.25 رسول با مامانش اومدن خونمون روز قبلش پنج شنبه  رسول و مامان و بابا رفتن کالسکه خریدن واسه رسول جون جمعه رسول با کالسکش اومده بود و کلاس میذاشت واسمون مامانش گذاشتش خونمونو رفت ناهار درست کنه منم از رسول عکس گرفتم بعدم مامانش اومد بهش بیسکویت و آب داد عکسش هست همه رو میزارم ببینید میبردیمش بیرون تو حیاط ساکت ساکت بود تا میرفت...
29 فروردين 1391

نیش دندون و عکسای بندر و خرمشهر

سلام گفته بودم عکسای رسولو از مامانش میگیرم میام میزارم حالا اومدم راستی رسول دندونش یه ذره نیش زده مثل اینکه میخواد دندون دربیاره همش دستاش تو دهنشه و میخواد با یه چیزی بخارونه لثه هاشو جمعه 90.1.18 خونه حاج صادق همه دعوت بودیم عمو مهدی بهت هویج داد خرما داد خرمارو مزه مزه میکردی و دوس داشتی بخوری ولی خوب هنوز واسه غذا زوده ولی بیسکویت مادرو میخوری وقتی داشتی هویج میخوردی ازت عکس گرفتیم خلاصه سوژمون شده آقا رســـــــــــــــول ... انقدر که ماهی حالا برو ادامه مطلب...                     ...
20 فروردين 1391

اومدن رسول به خرمشهر

    مثل ماهی زنده   مثل سبزه زیبا   مثل سمنو شیرین   مثل سنبل خوشبو   مثل سیب خوش رنگ   و مثل سکه با ارزش باشید   سال نو مبارک امیدوارم سال خوبی داشته باشید ما رفتیم خرمشهر واسه چهلم عمو و رسول و مامان باباشم رفتن بندر عباس و واسه چهلم رسیدن خرمشهر رسول شده بود مثل یه تیکه ماه... از وقتی که اومد همش میخواست سینه خیز بره همش یه وری میشد ولی همشم میخندید...ما 11 برگشتیم و رسول اینا 14 حرکت کردن و 16 رسیدن منم امروز میخوام برم ببینمش و عکساشو بزارم تو وبلاگ فعلا...
17 فروردين 1391

آخرین پست 90

  سلام به همه               اومدم آخرین پست سال 90 بزارم و برم                                                          ایشالله که همه ساله باشین الان ساعت 12:4 91.1.1، که دارم این پست و مینویسم هنوز سال تحویل نشده پس میشه اخرین پست ...
1 فروردين 1391

عکسای بعد از حموم رسول

  روز دیگه داریم تا سال نو... اومدم عکسای بعد از حموم رسولو بزارم... برو ادامه مطلب یه عالمه عکسای خوشکل از رسول گذاشتم... اینجا تازه از حموم در اومده بود...         اینجا مامانیش داشت لباس تنش میکرد...                                          این چ...
25 اسفند 1390