کالسکه
سلام به همه
خوبین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
امیدوارم که خوب باشید ...
من دیگه نمیتونم هر روز آپ کنم
اخه کلاسام زیاده و نمیرسم
ولی وقتی میام همه چیزو مینویسمو همه ی عکسای رسولو میزارم
خوب جمعه 91.1.25 رسول با مامانش اومدن خونمون
روز قبلش پنج شنبه رسول و مامان و بابا رفتن کالسکه خریدن واسه رسول جون
جمعه رسول با کالسکش اومده بود و کلاس میذاشت واسمون
مامانش گذاشتش خونمونو رفت ناهار درست کنه
منم از رسول عکس گرفتم
بعدم مامانش اومد بهش بیسکویت و آب داد عکسش هست همه رو میزارم ببینید
میبردیمش بیرون تو حیاط ساکت ساکت بود تا میرفت تو خونه گریه میکرد
بهش میگفتیم رسول ددری
2روز بعد مامانت زنگ زد گفت رسول میشینه دیگه وقت نکردم برم خونتون ازت عکس بگیرم
این عکسا مال اولیه که اومد
بفرما اینم کالسکه ی خوشکلش
آقا رسول کامپوترم بلده ها
اینم آب خوردنش که خیلیم دوس داره
اینجائم وقتی که آب و ازش گرفتیم
انگار طلبکاره آقا
اینجائم مینا دختر عموش داشت باهاش تاتی میکرد
چیه نگا داره؟؟؟
اینجائم عمه جونش داشت باهاش بازی میکرد و رسول ذوق میکرد
اینم موقعیه که داشتن میرفتن میخواست دست جواد پسر عموشو بخوره
فراموش نشه...