عکسای تولد رسول
سلام دوستای گلم...
دیگه دانشگاه ها شروع شده ما رو هم کمتر میبینید...
خوب از تولد رسول بگم که همش تو تولدش گریه میکرد
چون از شلوغی ترسیده بود
اولش خوب بوداااااااا
ولی بعداً که همه ی دوربینا طرفش گرفته شد ترسید و
همش گریه میکرد...
ولی خداییش با اینکه آهنگم نبود خوش گذشت
جای همتون خالی
حالا بریم سراغ عکسا که میزارم ادامه مطلب
تو ادامه مطلب منتظریم...
این سالاد الویه ی خوشمزه که مال شام بود مدلای دیگه هم بود...
اینم آقا رسول گل گلاب ما
آقا رسول به مدرسه میره این کیف خوشکلو دختر عموش واسش خرید
اینجا اگه دقت کنید دندونش یکمی معلومه عزیـــــــــــــــــزم
اینجا آوردیمش تو اتاق که ازش عکس بگیریم ولی همش چشمش به ماشین و دوچرخه ش بود...
این ماشینه خیلی نازه کادوی مخصوص از بندر عباس واسش فرستادن از طرف مان جونش و بچه ها
این تابه هم عموش واسش خرید
اینم دوچرخه ای که عمش واسش خرید
دیگه اگه طولانی شد ببخشید خیلی وقت بود نیومدم
نظر فراموش نشه هــــــــــــــــــــا...